|
This text is not available in English yet. دربارهی نمایش آثار شیما اسفندیاری به نام "تنها" - نشریهی مکعب شمارهی ۲۷ - اردیبشهتماه ۱۳۹۲ - علی شایسته در مواجهه با طراحی یا نقاشیهای شیما اسفندیاری موارد متعددی به چشم میخورد که شایستهی دقت و بررسی است؛ این طرحهای ساده و بیتکلف، به دلیل اجرای لطیف و حساس، اعتباری همشأن با نقاشیهای رنگین و قابل ارائه یافته، و معرف اسفندیاری به عنوان هنرمندی جدیاند و میتوان حدس زد درک و دستاوردش نتیجهی جستجو و تحلیل اسناد تاریخی در این زمینه است. نکتهی قابل توجه در آثار اسفندیاری استفاده از دستخطی ویژه است؛ خطوطِ لرزانِ استفاده شده در آثارش به کلافی درهمتنیده میماند که در پی تصادفهای پرتکرار به هم پیچوتاب خوردهاند، اما با دقت بیشتر میتوان دریافت که این عناصرِ خطیِ لرزان و فرتوت، به صورت کاملا اتفاقی بهوجود نیامده، و آگاهانه به هم متصل و مربوط شدهاند، و به سبب این اتصال و اتحادِ اجزاء جان تازهای گرفتهاند. علاوه بر این لکوچرکهایی نیز در سطحِ بیشترِ آثارش انتشار داده شدهاند، که نیروی بصری خطوط را افزایش دادهاند. هر چند در تعداد محدودی از آثارش، به دلیل توجه کمتر به همین ارتباطِ عناصر خطی با هم، نوعی از رخوت و ناهمآهنگیِ کلی بهوجود آمده است.۱ به هر رو شیوهی استفاده از خط در آثار اسفندیاری، در مقایسه با نمونههای سنتیترِ هنرِ طراحی، نوآورانه است، اما اسناد تاریخی نشان میدهند پیش از او اِگون شیِله۲ نقاش مشهور اتریشی در اوایل قرن بیستم میلادی شیوهی مشابهی را، به صورت جدی، به دنیای هنر معرفی کرده است که بعید نیست اسفندیاری هم مانند بسیاری دیگر تحت تأثیر او بوده باشد. اگر به نمونههای گذشتهی تاریخ هنر (مثلاً در قرن پانزدهم) توجه کنیم، خواهیم دید اعتقاد نسبتاً مشترکی در مورد طراحیِ خوب و کیفیت مناسب خط در طراحی وجود داشته است. طرحهای بهجامانده از میکلآنژ و داوینچی نمونههای بارزی از این گرایش سنتیاند، که در آنها خطْ بسیار روان، محکم، و بدون لرزشِ دست به کار گرفته شده است؛۳در این نمونهها خطوطْ بسیار در خدمت فرمی هستند که موضوع را بازنمایی میکند. در طرحهای شیِله، اما، خطوطْ نقشی پررنگتر بازی میکنند و خودمحورترند. هنرمند کمتر از آنچه ارزیابی سنتی بر آن تاکید داشته سعی کرده است تا لرزش دست را کنترل کند و استحکام و صلابت را در خط به نمایش گذارد. برعکس، دست و قلم را نسبتاً آزادانهتر بر کاغذ رانده و به حرکات تصادفی دست و درنتیجه خطْ مجال بروز بیشتری داده است، و به مدد هوشمندیاش و با وجود خطوط لرزیده و ظاهراً پراشتباه جزئیات تاثیرگذاری از فرم را ارائه میدهد. در طرحهای شیله بر خلاف نمونههای عموماً رایجِ پیش از خودش سعی شده است تا فرم با خط انطباق داده شود، و در مواردی حتی شخصیتها و موجوداتِ بهتصویردرآمده به تاثیر ازحرکات پر اشتباه و عصبی خط تغییرحالت داده و کج و معوج شدهاند. پس میتوان نتیجه گرفت خطوط در آثار "شیِله" نقشِ بیانیِ محوریتری را ایفا میکنند و در قیاس با نمونههای قدیمیترْ محوریت اثر بیشتر با خط است تا شکل و فرم. تشابه نِسبی فنِ شیما اسفندیاری با اِگون شیِله چه آگاهانه باشد و چه تصادفی، اما، ذکر این نکته ضروری است که: اسفندیاری از چنین شیوهای در تکنیک به شکلی استفاده کرده است، تا بتواند از مفاهیم زندگیاش تصاویری شخصی بسازد. آثار او تبعیضگرانه فقط یکی از دو جنسِ انسان را به درون خود راه دادهاند، و همواره زنانْ بازیگران دنیای نقاشانهاش هستند، و برابر نقاش و سپس مخاطب قرار گرفته، و اعمالی عموماً مربوط به جنسیت خودشان انجام میدهند. اکثر آثار نگاه نسبتاً بدبینانهای را به ذهن متبادر میکنند و نشانگر نظر مأیوسانهی هنرمند به جایگاه و نقش زن در جامعهای هستند که برخورد پیچیده و پرتعارضی با پدیدههای پیرآمون خود، از جمله مسائل زنان، دارد. در مجموعهی جدیدتری از آثار او، موضوعات (زنان) بر بستری نو نشانده شدهاند و با حالت و ژستهایی بیشازپیش ناراحتکننده و در حدی اغراقآمیز، روی سفرههای یکبارمصرف و کیسههای پلاستیکیِ مختلف، که روی بعضی از آنها آثاری از تبلیغات تجاری نیز دیده میشود، نقش بستهاند. دلیل انتخاب چنین سطوحی از جانب هنرمند، چه اهداف محتوایی باشد و چه ضرورتهای فنی، اما مفهوم کالابودگیِ زن و دید ابزاری به او را به ذهن میآورد. اما در نمایشگاه واپسیناش که در آذر و دی امسال تحت عنوان (تَنها) در گالری ماه برگزار شد، هنرمند دست آخر، چارچوب مسطح کارش را شکست و وجوه زیستی آدمهای آثارش را به فضای خارج از سطح دو بعدی انتشار داد. در این دورهی تازه از آثارش، علاوه بر خط و فرم، (که این بار با تکنیکی تازهتر بر روی سطح پلکسیهایی شفاف ایجاد شده بودند)، نور و سایه نیز به کار گرفته شدهاند، تا بنا به مضمونِ آثارْ نقش مکمل را بازی کنند. چنانکه در استیتمنت مجموعه نیز گفته شده است: "...در این مجموعه با نور پردازی مناسب فضایی جدید و متفاوت از هر کار بوجود میآید که بیانگر ایده اصلی این نمایشگاه است. سایههایی که بهواسطه این فضا بوجود میآیند بیانی جدید از کارها را ارائه میدهند، که در تلفیق با فیگورهای نقاشی شده حس دوگانهای را در بیننده ایجاد کرده و وجوهی مختلف از یک «تن» را نشان میدهند......". در این مجموعه نیز هنرمند از مهارتهای طراحانهاش مدد گرفته و زنان را اینبار با اَشکالی تقریباً متفاوتتر از قبل به تصویر کشیده است؛ گویا زنانِ این دوره از آثارش به نهایتِ مسیری که از پیش در پیش گرفته بودهاند نزدیکتر شدهاند. انگار آنها در تنهاییِ اغراقآمیزی رها شده و به دلیل درک وضع موجود به ستوه آمدهاند و در دنیای تَنگ و ملالآوری که زندانیِ آناند به خود میپیچند؛ و نور که همواره به عنوان عامل روشنیآفرین شناخته میشده است، هرچه تابیده، روحِ تلخِ حاکم بر اثر را نتوانسته بزداید و برخلاف ماهیتاش بیشتر تاریکی و سایهی تنها را ایجاد کرده است تا روشنایی و زندگی را در آنها. هنرمند در استیتمنت مجموعه اشارهای گذرا به این محتوا دارد: "...وجوهی از ما که از وجودشان بیخبریم و یا سعی در پنهان کردن و انکارشان داریم، سایهوار به دنبال ما هستند و با تار و پودمان درآمیختهاند، زاییده افکار و باورهایی که در ما گنجانده شده، جزئی از ما گشته و از اصل و ریشههایمان جدامان کرده. پشت سرِ ما هستند و با ریسمانهایی از ترس و تردید زندگیمان را در دستان خود دارند و در ما نجوا میکنند «در تنهائیمان، تَن ها ایم» شیما اسفندیاری". اما شاید، به دلیل نوع ابزاری که در این مجموعه استفاده کرده است، طرحهایش آن جذابیت و کمالیافتگی آثار قبلی را کمتر داراست، و با وجود آنکه هنرمند با اضافه کردن ابزار جدید به کارش شیوهی تازهای از تماسِ مخاطب با اثر را ارائه کرده است، اما تا حدی کیفیتهای جذبکنندهی پیشین را از دست داده است، هر چند این نقصانِ نِسبی در صورت مقایسه با آثار گذشتهی خودِ هنرمند جلب نظر میکند و این آثار جدید نیز در نگرشی مستقل دارای کیفیت بصری قابل پذیرشیاند. بهعلاوه تغییراتی در این حد و اندازه، که بسترِ شکلگیری و ظهور اثر و حتا شاید ماهیت آن را دگرگون کرده است، هیچ عجیب نیست که عوامل حساس و لطیف زیادی را در اثر تحتالشعاع قرار دهد. در مجموع اسفندیاری همواره روشهای تازهتری از اجرا را کشف و تجربه کرده است و این کنشهای متنوع، ماهیت تجربیات طراحانهاش را نیز تحت تاثیر قرار دادهاند و تنظیم تناسبات این عوامل فنی با هم و سپس ارتباط آنها با گرایشهای معنایی از جمله دلمشغولیهای او در روند خلق آثارش بودهاند، تا بتواند با مجموعهی این تلاشها کیفیت تماس مخاطب با آثار هنریاش را ارتقاء دهد. پی نوشت: ۱. تصویر شماره ۶ نمونهای از این دست آثار است. In Persian
|
|